دانلود دلنوشته آنچه از دل باقیست
دانلود دلنوشته آنچه از دل باقیست
خلاصه:
دانلود دلنوشته آنچه از دل باقیست بیگمان روزی حرفهای دل تمام میشود و آن روز برای من فرا رسیده، برگهای دفتر دلم حال به اتمام رسیده است. این تکهای از زبان دلم است برای دلش. شاید روزی دوباره دفتر دلم باز شد و برگی از آن را نوشتم اما حال این آخرین نوشتههای دلم هست، از حرفهایی که بوی دلش را میدهد.
ای… عاشق خستهی من!
رنگ نوشتههای دلم، به رنگ گیسوانم مشکیست.
میدانم روزی میرسد که موهایم به رنگ دندانهایم میرسد!
هلهله کشان پشت من آمدهاند و دست بر روی دلشان گذاشتهاند.
همه همهمه میکنند و اطراف را شلوغ.
کدامشان خبر دارد در دلم چه گذشته است!
سیاهپوش نباش، مکروه است!
سفید بپوش، حتی اگر دلت سیاه است.
غمکدهای در راه است؛ غمکدهای که وجود تو را در خودش دعوت کرد و نیامدی.
روزی تو تمام من بودی و حال من تمام دیگری و دلم لرز دارد اما برای او میتپد، چون عشقش بوی تازگی دارد.
در پس نوشتههای من، این رنگ غم است تلخ از زهر و قهوهی روبهرویم که خود را نشان میدهد.
همه ناراضی و خودم راضی که گویی حرفهایم را بیپروا به دست قلمم دادهام تا روی کاغذ بکشد، نالههای دلم.
به رخ کشیدن قدرت قلمم کار آسانی نیست
دلنوشته آنچه از دل باقیست
میلرزد، التماس میکند، که مبادا دلگیر شوی.
من وادارش کردهام اگر همراهم نباشد، فریاد دلم را به رخت میکشم!
ناتوانتر از هر چیزی هست نوشتههای خط خورده و داغون دلم.
مثلا اسمشان را گذاشتهام دلنوشته.
اگر بگویم خون نوشته بهتر است، چون این بیمعرفتها دلم را رها کردهاند!
دیگر به خاطراتت مجوز ورود به افکارم را نمیدهم!
از امروز به بعد دنبال حس عشق گذشته و حسرت نبود تو نیستم.
بگذار کوچههای خاطراتمان از این پس خاک بگیرد، بگذار غم را نشانه خود کند اما غبار بگیرد.
زین پس به دنبال حسی نو کنار عشق عمیق کسی میگردم که مرا از جانش میخواهد و مرا برای خود میخواهد.
مگر داریم این قدر عاشق؟
نمیداند چرا دلگیرم،
نمیداند عمق غم من چیست اما با من ناراحت میشود، از گریهام عصبی میشود، مرا در آغوش میگیرد.
آغوشش مثل آغوشت گرم است، حتی گرمتر از بازوان تو! چون من حس دوست داشتن بدون غرور را کنارش تجربه کردهام..
تلخی روزگار هنوز میان دوست داشتن من و عشق او به من وجود دارد.
مثل تو غیرتش زیاد است و شاید بیشتر! چون مالکیت من از آن اوست و تو قسمتی که قرار بود باشی نیستی.